خاکستری که بر کوچه کوچه رم مینشیند «این پایان بازیست«
آتش میسوزد تا شهاب ها بدون سوختن بدرخشند آتش میسوزد تا پیمانش به زهره نسوزد آتس میسوزد تا آرمان های رامان نسوزند
*تاریخ بیرحمانه تکرار میشود*
ماشه ای که کشیده میشود دختری که ماشه را میکشد پدری که میمیرد و تکرار تاریخ ماشه ای کشیده میشود اینبار پدریست که ماشه را میکشد و دختری که میمیرد
آتش خاموش میشود نه با دریای قلب سرباز کوچک نه با سرمای نگاه پیشگوی بورس پایان آتش خاموشی نیست پایان آتش خاکستر نیست پایان آتشی در کار نیست شکارچی آهو را نشانه رفته است یک شلیک و مرگ آهو پایان بازیست اما آتش هرگز خاموش نمیشود آتش خاموش نمیسوازند آتشی که هنوز روشن نگه میدارد خاطرات پویش را آتشی که هنوز میسوزاند قلب انرکیو فریمان را نمیتواند خاموش باشد